Mario Vargas Llosa · 568 pages
Rating: (6.7K votes)
“Science is still only a candle glimmering in a great pitch-dark cavern.”
“Revolution will free society of its afflictions, while science will free the individual of his.”
“Death isn't enough. It doesn't remove the stain. But a slap, a whiplash, square on the face, does. Because a man's face is as sacred as his mother or his wife.”
“إن ما يفسّر البطولة خير تفسير ليست الدوافع السامية دائماً. هناك التحامل ، ضيق العقل و أشد ما يمكن تصوره من الأفكار غباءً.”
“زمین از اینکه ناچار است یکسر همان چیزها را بر گرده خودش ببیند خسته شده است و یک روز فریادش درمیآید که میخواهد کمی هم آرام بگیرد.”
“And yet, my dear Estela, in the end one accepts the will of God, resigns oneself, and discovers that, even with all its calvaries, life is full of beautiful things.”
“Honor, vengeance, that rigorous religion, those punctilicious codes of conduct - how to explain their existence here, at the end of the world, among people who possessed nothing but the rags and the lice they had on them?”
“Instead of speaking of justice and injustice, freedom and oppression, classless society and class society, they talked in terms of God and the Devil.”
“La sua cecità intellettuale non gli permetteva di capire che questi fratelli, con istinto sicuro, hanno orientato la loro rivolta verso il nemico primo della libertà: il potere. E qual è il potere che li opprime, che nega loro il diritto alla terra, alla cultura, all'uguaglianza? Non è forse la Repubblica? E se sono armati per combatterla ciò significa che hanno indovinato anche il metodo, l'unico che posseggono gli sfruttati per spezzare le loro catene: la forza.”
“سالار آزادی خدا نیست؛ شیطان آن عاصی اولین است!”
“A Criminal is the case of surplus of human energy directed in the wrong direction.”
“پیش از آنکه زمان آغاز شود خداوند همهچیزی را آکنده بود و مکان وجود نداشت. پدر برای آفریدن عالم میبایست به درون خود بازگردد تا خلائی پدید آورد و این غیبت خداوند مکان را به وجود آورد و در این مکان در هفت روز ستارگان، روشنایی، آب، گیاهان و جانوران و آدمی سر برکردند، اما چندانکه زمین به سبب بیرون رفت ذات الهی پدیدار شد، زمینه پدید آمد سلطه دشمن خداوند یعنی گناه مساعد بود!”
“سرهنگ گفت: همه روشنفکران خطرناکند. ضعیف، احساساتی، و قادر به اینکه بدترین کارهایشان را با بهترین فکرها توجیه کنند.”
“The simple fact is that he didn’t write what he saw but what he felt and believed, what those all around him felt and believed. That’s how that whole tangled web of false stories and humbug got woven, becoming so intricate that there is now no way to disentangle it.”
“مذهب همیشه برای خواب کردن مردم و بازداشتن آنها از شورش علیه اربابانشان بهکار گرفتهشده.”
“منطقهای که در آن بردگی اخلاقی و جسمی زنان به حد افراط کشیده شده است، چون اینها تحت ستم مالک، پدر، برادر و شوهر هستند. اینطرفها مالک برای زیردستانش همسر انتخاب میکند و زن جماعت درست توی خیابان زیر شلاق پدران حیوانصفت و شوهران مستشان میافتند و مردمی هم که شاهد این صحنهها هستند در کمال بیاعتنایی تماشا میکنند. این خوراکی برای تفکر است! ما باید کاری کنیم که انقلاب نه تنها به استثمار انسان از انسان که به استثمار زن بهدست مرد هم پایان بدهد و در کنار برابری طبقات، برابری جنسی را هم برقرار کند.”
“این کلمه وطن یک روز از بین میرود. آنوقت مردم به پشت سرشان، با ما نگاه میکنند که خودمان را توی مرزها حبس کرده بودیم و سر چند تا خط روی نقشه همدیگر را میکشتیم، بعد میگویند اینها عجب احمقهایی بودهاند.”
“چشمههای روشنایی خاموش میشدند و ستارهها به زمین میریختند، گلههای بیشماری از ساحل دریا به سرزمین مرکزی میگریختند و دریا بدل به صحرا میشد و صحرا بدل به دریا، بیابان را علف میپوشاند، چوپان و رمه باهم درمیآمیختند، کلاهها بزرگتر و سرها کوچکتر میشد و رودها سرخ میشدند و سیارهای جدید در فضا به گردش درمیآمد.”
“آدمهایی که دارند از گرسنگی میمیرند، غریزهشان اغلب قویتر از عقایدشان میشود. اینجور آدمها ممکن است چیزهای بیمعنی، غیرواقعی و احمقانه را باور کنند. اما این مهم نیست، مهم کاری است که میکنند.”
“مبادا در برابر دشمنان دین سر خم کنند، دشمنانی که هدفشان بازفرستادن بردگان به زیر زنجیر، فقیر کردن مردم با گرفتن مالیات، جلوگیری از ازدواج و تدفین با نظر کلیسا و حیران کردنها با کلکهایی مثل نظام متری، نقشه آماری و سرشماری بود، وسایلی که هدف واقعیشان چیزی نبود مگر فریب مردم و کشاندن آنها بهسوی گناه.”
“مگر غیر از چند اسم، چیز دیگری برای آنها عوضشده بود؟ مگر این چشمانداز با زمین تفته خشک و آسمان سربیاش مثل همیشه نبود؟ مگر بهرغم سالها خشکسالی این منطقه باز در تلاش این نبود که زخمهایش را مرهمی بگذارد، بر مردگانش مویه کند و آنچه ویرانشده بود دوباره به زندگی برگرداند؟ حالا که رئیسجمهور بهجای امپراتور نشسته بود، در کشور مصیبتزده چه چیزی عوضشده بود؟”
“علم هنوز شمعی است که در غاری ظلمانی کورسو میزند.”
“با آنان از جنگ سخن گفت، از کشورهایی که چون مرغان لاشخور که بر سر مرداری میجنگند، در طلب غنائم باهم جنگ میکنند، آنگاه با افسوس فراوان افزود که چون کشور ازاینپس جمهوری شده، مثل کشورهای کافر دیگر عمل خواهد کرد. شنیدند که میگفت روز سرور ابلیس فرارسیده!”
“در چشم اغلب مریدان این علم چیزی جز اعتقاد به این نبود که عقل، غریزه و احساس، همگی اجزایی جای گرفته در قشر مغز، و لمس کردنی و سنجیدنیاند، اما برای پدرش این رشته از علم به معنای مرگ مذهب، شالوده تجربی ماتریالیسم و دلیلی بر این بود که ذهن آن پرتوپلاهای فلسفی که میگفتند و چیزی نا سنجیدنی و لمس نا کردنی نیست، برعکس مثل حواس، بعدی از جسم است.”
“آدمها بهتدریج به هر چیزی عادت میکنند و راههایی برای زیستن در کنار آن میاندیشند.”
“کور ذهنی این آدم نمیگذاشت تا درک کند که آن برادران با غریزه خطاناپذیرشان تصمیم گرفتند بر دشمن مادرزاد آزادی، یعنی قدرت بشورند!”
“various marvels concerning parrots, and mines, and Mexicans,”
“The truth is, I'd give it all up, the sentience, the endowments, and I'd go back to Scranton and work in that damned store and stock fucking Pez dispensers for the rest of my life if it meant that I could still be with you until I die. ”
“have under his thumb powerful congressmen, senators, even the vice president himself,”
“This place had been here long before him. It would go on sighing and breathing and being itself after he had gone, the land lapping on and on, watching, waiting, getting on with its own life.”
“People—especially men—don't always know what they want. You try, and if it doesn't work, then you may quit.”
With a broken heart. As if she'd read her mind, Abuelita frowned and scolded, “Hearts mend, but lost chances are gone forever.”
BookQuoters is a community of passionate readers who enjoy sharing the most meaningful, memorable and interesting quotes from great books. As the world communicates more and more via texts, memes and sound bytes, short but profound quotes from books have become more relevant and important. For some of us a quote becomes a mantra, a goal or a philosophy by which we live. For all of us, quotes are a great way to remember a book and to carry with us the author’s best ideas.
We thoughtfully gather quotes from our favorite books, both classic and current, and choose the ones that are most thought-provoking. Each quote represents a book that is interesting, well written and has potential to enhance the reader’s life. We also accept submissions from our visitors and will select the quotes we feel are most appealing to the BookQuoters community.
Founded in 2023, BookQuoters has quickly become a large and vibrant community of people who share an affinity for books. Books are seen by some as a throwback to a previous world; conversely, gleaning the main ideas of a book via a quote or a quick summary is typical of the Information Age but is a habit disdained by some diehard readers. We feel that we have the best of both worlds at BookQuoters; we read books cover-to-cover but offer you some of the highlights. We hope you’ll join us.